روانشناسی تحلیلی با ساختار و پویایی روان سروکار دارد. روان به خودآگاه و ناخودآگاه تقسیم میشود و ناخودآگاه در خدمت ترمیم نقش خودآگاه است. هرگاه نقش خودآگاه بیش از حد یکجانبه باشد، ضد ناخودآگاه آن به طور خود مختار پدیدار میشود تا تعادل آن را حفظ کند.
خودآگاه این کار را در درون با رویاها و تصاویر قدرتمند انجام میدهد. بسیاری اوقات جزء ناخودآگاه میتواند برونی شود و آشکار گردد که در این صورت فرافکنینام میگیرد. این کار میتواند شامل پاسخ عاطفی شدید نسبت به شخص دیگر یا موقعیتی خاص باشد.
یونگ بر آن است که هم خودآگاه و هم ناخودآگاه دربردارندهٔ یک عنصر شخصی و یک عنصر جمعی است.
خودآگاهی شخصی متشکل از احساس آگاهانه و بیواسطه محرکهای بیرونی و درونی و نیز اثر بهجامانده از محرکهای پیشین که قابل بازگشت به خودآگاه بلافصل انسان است.
خودآگاهی جمعی همان جهانبینی یا روح زمانهاست که از باورها و سوگیریها و ایستارها و اصول هر جامعه یا گروه مشخص تشکیل میشود.
ناخودآگاه شخصی دربرگیرندهٔ عناصر زیر است: تجارب شخصی فراموششده یا سرکوبشده – آثار بهجامانده از محرکهای بیرونی و درونی و آمیزهای از اندیشهها که خواه به دلیل ضعف و ناروشنی بیش از حد یا به دلیل سرکوبشدن هرگز به خودآگاه نرسیدهاند.
ناخودآگاه جمعی از غرایز و اشکال موروثی ادراک یا اندریافت تشکیل میشود که هرگز فرد به آنها آگاهی نداشته و در طول زندگی او به دست نیامدهاند، بلکه وجه مشخص گروه کامل از افراد – خانواده، ملت و یا همهٔ نوع بشر – میباشد.